کفشدوزک کوچولو

دل نوشته های تنهایی

کفشدوزک کوچولو

دل نوشته های تنهایی

محکوم

دستانم بوی گل می داد، مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند.

اما هیچ کس فکر نکرد که شاید من یک گل کاشته باشم !

نظرات 2 + ارسال نظر
محمد رضا جمعه 5 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 19:45

خیلی زیبا نوشتی لذت بردم

مرتضی شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 15:13 http://www.kaboose-tanhai.blogsky.com

سلام
خوبی
دیگه اون طرفا نمیای
این پستت خیلی قشنگ بود
منتظرت هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد