کفشدوزک کوچولو

دل نوشته های تنهایی

کفشدوزک کوچولو

دل نوشته های تنهایی

صدای تو

برای شنیدن صدای کسی که دوستش  می داری، همین لحظه هم بسیار دیر است. افسوس خواهی خورد زمانی را که آن سوی سیم ها کسی بی احساس می گوید :

برقراری ارتباط با مشترک مورد نظر مقدور نمی باشد.

نظرات 4 + ارسال نظر
منصور یکشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 21:17 http://sedayedele-asheghan.blogfa.com

چیست در زمزمه ی مبهم آب؟

چیست در همهمه ی دلکش برگ؟

چیست در بازی آن ابر سپید،

روی این آبی آرام بلند،

که تو را می برد اینگونه به ژرفای خیال؟

چیست در خلوت خاموش کبوتر ها؟

چیست در کوشش بی حاصل موج؟

چیست در خنده جام؟

که تو چندین ساعت

مات و مبهوت به آن می نگری؟

نه به ابر، نه به آب، نه به برگ،

نه به این آبی آرام بلند،

نه به این آتش خاموش که لغزیده به جام،

نه به این خلوت خاموش کبوترها؛

من به این جمله نمی اندیشم!

من مناجات درختان را هنگام سحر،

رقص عطر گل یخ را با باد،

نفس پاک شقایق را در سینه ی کوه،

صحبت چلچله ها را با صبح،

نبض پاینده هستی را، در گندم زار،

گردش رنگ و طراوت را در گونه گل،

همه را می شنوم، می بینم!

من به این جمله نمی اندیشم!

به تو می اندیشم!

ای سراپا همه خوبی،

تک و تنها به تو می اندیشم!

همه وقت، همه جا،

من به هر حال که باشم به تو می اندیشم!

تو بدان این را تنها تو بدان، تو بیا،

تو بمان با من تنها تو بمان.

جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب!

من فدای تو، به جای همه گل ها تو بخند!

اینک این من که به پای تو در افتادم باز.

ریسمانی کن از آن موی دراز،

تو بگیر! تو ببند! تو بخواه!

پاسخ چلچله ها را تو بگو.

قصه ی ابر هوا را تو بخوان!

تو بمان با من، تنها تو بمان!

در دل ساغر هستی تو بجوش!

من، همین یک نفس از شعله جانم باقیست،

آخرین جرعه این جان تهی را تو بنوش!

منصور یکشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 21:20 http://sedayedele-asheghan.blogfa.com

مرا مهمان لحن مهربانت کن که خالی از اندوه و معماست.
بگذار یادگار اسمت یادگار روزی باشد که برگی از عمرم در پاییز بی برگی به زمین افتاد

منصور یکشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 21:21 http://sedayedele-asheghan.blogfa.com

ای پری روی که رخ وا کردی

تو مرا عاشق و شیدا کردی

دلربایی تو نمودی ولی

سخن خویش هویدا کردی

نرم نرمک ننشستی به چشم

بلکه یک باره به چشم جا کردی

قلب را یکسره یک جا بردی

خویش را در دل من جا کردی

شب و روزم نظر روی تو شد

که مرا محو تماشا کردی

منصور یکشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 21:25 http://sedayedele-asheghan.blogfa.com

زندگی گرمی دلهای به هم پیوست

تا در آن دوست نباشد همه درها بسته است

سلام.

مطالبتو خوندم سر شار از احساس پاکی بود و لذت بردم.

امیدوارم زندگیتان سرشار از عشق و صفا و صمیمیت باش

و دلشاد و لب خندون باشی گلم ...

موفق باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد